یه روز خوب

سلام خشکلای من جمعه هفته پیش با هم رفتیم تفریح خیلی خوب بود.اول از همه که ساعت 10 و نیم بود فک کنم که اریا با عمه محبوبه تون و عمه ستاره و زنعموتون و علی پسرش و خواهرش ستاره جون و دوست عمه ستاره تون نارسیس جون اومدین خونه ما  چون تو از شب قبل خونه ی عمه محبوبه تون بودی.بعد با هم تصمیم گرفتیم بریم تنگه ی جورگ.تو هم گفتی میخوام با عمو محمد برم یعنی بابای من.

 این عکس توی راه.

اریا توی راه بره ها رو دیدی و کلی ذوق کردی.بعد هم بهونه ی عمه ستاره ت رو گرفتی ما هم هر چی میگفتیم توی ماشین جلویی هست باورت نمیشد تا بالاخره با بستنی اروم شدی.رفتیم تنگه ی جورگ ولی رودخونه ش اب نبود واسه همین تصمیم گرفتیم بریم اب روا که به اونجا نزدیک بود.

اینجا هم ما تو ماشین بودیم عمو میلاد شوهر عمه محبوبه و بابای من داشتن تصمیم میگرفتن چی کار کنن.

بعد هم که رفتیم تو و رها هنوز نیومده رفتین تو جوب اب نشستین بازی کردن.

کلی صداتون کردم تا بالاخره صورت دوتاتون پیدا شد.

بعد هم که خیس خیس من اوردمت بیرون گذاشتمت رو سنگ تا خشک بشی لباستو عوض کنی.

بعد هم که عمه محبوبه ت لباساتو دراورد و یه شورتک پات کرد.به منم گفتن ببرمت بگردونمت تا خشک بشی.

بعد هم من و تو و رها رفتیم بگردیم و عکس بگیریم.

بعد از این عکسا هم اومدیم یه عکس دیگه بگیریم که تو خودتو سفت رو درخت نگرفتی خوردی زمین. کلی ناراخت شدم ولی خدا رو هم شکر کردم که چیزیت نشد.دست و پاتو که گلی شده بود رو شستم و برگشتیم پیش بقیه.تو و رها بازم به حرف کسی گوش ندادینو رفتین تو اب.

بعد از یه کم صبر ارین و مامانتون و مامان و مامان بزرگ باباتون و عمه پروانه تون و ابولفضل پسرش اومدن.

اولش ارین ز اب ترسید ولی بعد از دوسه دقیقه عادت کرد و خوشش اومد.

اب بازی با ابولفضل

و بالاخره یه عکس دونفره.

اینجا هم مامانیتون اومد اوردتون بیرون تا لباس عوض کنین.

اینم یه عکس خشکل از رها جون.

       اینم اریا یخ کرده تو حوله.

اینا هم عکسای بعد از عوض کردن لباساتون.

جیگریا بقیه عکسا رو فردا میذارم اخه تعدادشون خیلی زیاده.خداحافظ........